۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

داستان باحال

داستان کردن عمه 48 سالم تو حموم
من فرید هستم 18 سالمه.یه عمه دارم 48 سالشه.از شوهرش یه 8 سالیه طلاق گرفته.خیلی هم خوشگله.کونش خیلی گندست.وحشتناک بزرگه.عمم سه پسر هم داره که با بابابش خارجند.عمم تو ایران تنها زندگی میکنه و من خیلی پیشش میرم.البته به هوای اینکه تنها نباشه.وگرنه بیشتر برای دید زدن کونش اونجام.همیشه تو خونه شلوارای استرچ تنگ و براق میپوشه که ابه ادم در میاد.بلیزاشم تنگه.همیشه یه جوراب زنونه نازک تا بالای زانو هم پاش میکنهکه من بیشتر حشری می شم.یه روز مامان بابم قرار شد واسه یه هفته برند شمال و چون من مدرسه داشتم نمی تونستم باهاشون برم.واسه همین بابامگفت یه هفته برم خونه عمه.منم از خدا خواسته قبول کردم.وسایل لازممو برداشتم و رفتم.تو یکی دو روز اول از دیدین کون عمه زیر اون لباسای تنگ حسلبی حشری شده بودم.وقتی حواسش نبود میرفتم تو اتاقش و با شورتاش جق می زدم.یه روز حولمو برداشتم که برم حموم که عمه گفت فرید جان می خوای بری حموم.منم گفتم اره عمه جون.گفت من میخواستم برم. چون میخوام برم بیرون خواستم یه دوشم بگیرم.ولی حالا که لباساتو در اوردی برو.منم گفتم باشو ورفتم.بعد از چند ثانیه دیدم در حموم باز شد و عمه با اون لباسای تنگش اومد تو.من که لخت بودم دستم رو گذاشتم جلوی کیرم .بعد عمه گفت:راحت باش فرید.دیدم دیرم میشه گفتم منم بیام مشغولدوش گرفتن بشم.تو هم نمی خواد خجالت بکشی.تو مثل پسر خودم هستی.منم واسه اینکه خجالت نکشی با لباس میام زیر دوش.منم گفتم چشم و دستم رو از روکیرم برداشتم.وقتی اومد زیر دوش چون لباساش چسبون بودن زیر اب بدنش بد جوری افتاده بود بیرون.مخصوصا اون کونش.پشتش به من بود .کیر منم بد جوری شق کرده بود.خط شورتش از قبل تابلو تر شده بود.دیگه طاقتم تموم شده بود.میخواستم بغلش کنم تا کیرم بچسبه به کونش.تو این فکرا بودم که یهو برگشت و منو با اون کیر شق کرده دید .ولی چیزی به روش نیورد.منم میدونستم که حشری شده.هی به کیر من نگاه می کرد.فهمیدم که سر و گوش عمه میجنبه.منم که از خدا خواسته همین رو می خواستم.ولی هیچ کدوم رومون نمی شدپا پیش بزاریم.که یهو عمه خودشو انداخت رو زمین که مثلا لیز خورده.منم مونده بودم چی کار کنم.هی می گفت عمه به دادم برس .کمرم له شد.منم زیر بغلش رو گرفتم نشوندمش کف حموم.میدونستم همه این کارا فیلمه.یه چند ذقیقه اهو اوه کرد.بعد گفت عمه اون دوش اب گرم رو بگیر رو کمرم دردم اروم شه.منم اینکارو کردم.گفت فایده ندارهوبرو کرممو از تو کشوم بیار پشتمو چرب کن.بعد به همین بهونه لباساشو دراورد.یه شرت مشکی سکسی که کسش از زیر تورای شرتش اوفتاده بود بیرون با یه سوتین مشکی توری هم تنش بود.از شق درد داشتم میمردم.عمه همچنان به روی خودش نمیورد.کف هحموم به پشت دراز کشید و گفت کرم رو برام بمال.همه جای پشتم رو.منم از خدا خواسته.یه دستم رو کیرم بوذ و دست دیگم رو چرب میکردم و پشت عمرو میمالیدم.اونم اهو اوهش در اومده بود.چند باری هم دستم رو بردم نزدیک کونش که چیزی نگفت.بعد از کرم مالی گفت حالا بدنم رو یه ماساز بده که خیلی خوب اینکارو میکنی.ولی اول برای این که راحت باشی بزار لباس زیرامم کامل در ارم.بعد بهم گفت اشکال که نداره.منم گفتم نه عمه.بعدش گفت زیادی خوشت نیادا.یادت نره من عمتم.واسه همین جلوت لخت شدم.منم گفتم چشم.گفت حالا بشین رو کمرم و ماساز بده.گفتم اخه زشته.من شورت پام نیست.گفت اگه شیطنت نکنی ایراد نداره.منم نشستم رو کمرش .کیرم خیلی تابلو رو کمرش بود.هی اهو اوه میکرد.منم پر رو شده بودم .خودمو میکشوندم پایین تر طوری که کیرم قشنگ رو کون گوشتالوش بود.دیدم چیزی نمیگه.دستم رو هم تا نزدیک کونش می بردم.دیگه هیچی حالیم نبود.هی خودمو به هوای جابه جا کردن میمالوندم به کونش.کم کم کیرمو لا پاش عقب جلو میکردم.خیلی حال می داد.فهمیدم عمه هم بدش نمیاد.نمی فهمیدم چی کار می کنمبه خودم که اومدم دیدم دستم رو کسشه و دارم می مالونمش.عمه هم روش باز شده بود و سینه هاشو میمالوند.بعد یهو رو چهار دست و پاش نشست و گفت:خجالت نکش عمه.جرم بده.منم کیرم رو گذاشتم تو کسش.خیلی داغ بود.شروع کردم به تلمبه زدن.یه 3-4 دقیقه تلمبه میزدم.بعد گفت دیگه از کس بسته.بذار تو کونم.منم در اوردم.بلند شد وایستاد.دو تا دستاشو گذاشت رو دیوار حموم.کونشم قنبل کرد طرفم.منم کیرمو گذاشتم در سوراخ کونش و اروم کردم تو.خیلی تنگ بود.خیلی اه و اوه میکرد.همش میگفت:جرم بده.عمت رو جر بده.تو ندی کی بده.منم حشری تر میشدم و سریع تر تلمبه میزدم.دیگه ابم داشت میومد.به عمه گفتم.گفت بریز تو کونم.منم همشو ریختم تو کونش.خیلی حال داد.جفتموم کلی کیف کردیم.بعد همدیگرو شستیم اومدیم بیرون.تو اون یه هفته هر شب با هم سکس کردیم.باورم نمی شد عمم این کاره باشه.دیگهبعد اون قضیه به هر بهونه ای هفته ای چند با ر شب میرفتم عمرو می کردم

حدوداً یکسال پیش بود که دوستم ازدواج کرد. زنش یه دختر لوند و خوش هیکل بود. یکی دو بار اول که خونشون رفتم سینه و کپلش خیلی چشمم رو گرفت. من با دوستم و خانمش ارتباط دوستانه و رفت‏وآمدی خوبی داشتیم و کلاً با هم راحت بودیم. دوستم به اقتضای کارش مجبور بود ماموریت خارج از شهر بره و زنش، سارا تنها می موند. یکی از دفعاتی که دوستم ماموریت بود و سارا تو خونه تنها بود به موبایلم زنگ زد و گفت بوی گاز خونه رو ورداشته، ظاهراً گاز ایراد پیدا کرده؛ من که از حموم اومدم بیرون متوجه شدم. گفتم پنجره‏ها رو آروم باز کن و هیچ وسیله برقی رو روشن نکن تا من خودم رو برسونم. من تازه از سرکار برگشته بودم و می‏خواستم برم دوش بگیرم. سریع لباسهامو پوشیدم و رفتم خونشون. درب رو که باز کرد داشت موهاشو با حوله خشک می کرد. بوی شامپو تو فضای خونه پیچیده بود و رایحه زیبائی داشت. یه تاپ آستین کوتاه تنگ پوشیده بود و برجستگی سینه‏هاش از زیرش مشخص بود. یه دامن کوتاه هم پاش بود که ساقهای زیباش رو نمی پوشوند. تو تخیلم رنگ شورتش رو هم قرمز فرض کردم. باهاش دست دادم و سریع رفتم آشپزخانه. بوی گاز با وجود باز بودن پنجره ها به خوبی به مشام می رسید. سریع رفتم سراغ گاز آشپزخانه و با یه بررسی متوجه شدم شلنگ گاز ترک برداشته و نشتی دارد. فلکه گاز رو پیدا کردم و بستمش. به سارا گفتم من میرم تا شلنگ بخرم و بیام. نیم ساعت بعد برگشتم. سارا هنوز همون لباس خونگی تنش بود. ده دقیقه‏ای طول کشید تا من شلنگ رو عوض کنم. دیدم بساط شام رو روی میز آماده کرده و منتظره تا من گاز رو درست کنم. بهش گفتم خوب این درست شد. مشکلی نداره و می تونی غذات رو بپزی. اگه با من دیگه کاری نداری من برم. یه مقدار خستم و باید دوش بگیرم. با حالتی شاکی گفت من برای شام تدارک دیدم و باید حتماً شام بمونی. ضمناً اینجا هم حموم می تونی بری. من برات حوله و لباس زیر می‏زارم. یالا زودباش معطل نکن. خب وقتی خودش اصرار می کرد من چرا باید مقاومت می کردم. برام حوله و شورت و زیرپوش آورد و من رفتم حموم. نمی دونم یادش رفته بود یا عمداً اینکار رو کرده بود که شورت و کرست خیسش رو تو حموم جا گذاشته بود. رفتم تو و لباسامو درآوردم. دوش رو باز کردم تا آب تنظیم شود. چشمم به تیغ اوفتاد و دیدم که خیسه. مشخص بود که تازه ازش استفاده شده و باهاش موی کس و کون و ساق پا زده شده. من هم با افکار حشری، تیغ رو برداشتم و پس و پیشم رو زیر آب گرم تراشیدم و صاف و صوف کردم. انصافاً کیرم خوردنی شده بود. سر و تنمم شستم و خوشبو کردم. شورت و زیرپیراهنی که داده بود کوچک بود و بزور تنم رفت. لباس پوشیدم و اومدم بیرون. تو آشپزخانه داشت شام رو تهیه می‏کرد. شورت تنگ بدجوری به کیرم و تخمام فشار می آورد. بهش گفتم می تونم از شسوار استفاده کنم؟ گفت تو اتاق خواب روی دراوره. اتاق خواب طوری بود که از لای درش می‏شد آشپزخونه رو دید. رفتم داخل اتاق و درو نیمه باز گذاشتم. گفتم تا فرصت هست بزار شورتم رو عوض کنم چون بدجوری عذابم می‏داد. پشت به در گوشه اتاق شلوارم رو درآوردم و سریع شورت رو از پام کشیدم بیرون. زیرپوشم هم به زیربغلم فشار می‏آورد اون رو هم خواستم عوض کنم. دکمه‏های پیرهنم رو که داشتم باز می‏کردم یکهو درب رو باز کرد و اومد تو. من ناخودآگاه برگشتم و اون هم دو متری من با تعجب داشت نگاه می کرد. چند ثانیه‏ای خشکمون زده بود. بالاخره از خجالت دستم رو جلوی کیرم گرفتم و با لکنت گفتم که شورت خیلی تنگ بود و اذیتم می کرد و گفتم بیام و عوضش کنم. با آرومی درب اتاق رو بست و اومد طرف من. گفتم الان یه سیلی تو صورتم می خوابونه. اومد جلو و تو چشام نگاه کرد. برق شیطنت رو تو چشاش می شد خوند. جلوی پام زانو زد و دستم رو کنار زد. از ترس کیرم خوابیده مونده بود. با دستش کیرم رو گرفت و بازی داد. بهش گفتم سارا من منظور نداشتم. الان لباسم رو می پوشم و می رم. بدون اینکه چیزی بگه زیر کیرم رو بو کرد. یه آهِ عمیق کشید و من رو به سمت تخت هدایت کرد. هیچ مقاومتی نمی کردم چون بدم نمی اومد حالی با سارا برده باشم. من رو لبه تخت نشوند و پاهامو باز کرد و نشست لای پام. کیرم دیگه بلند شده بود و آماده خوردن بود. اول سر کیرم و بعد تا ته کرد تو دهنش و شروع کرد با سر و صدا به خوردن. تو کیرخوری آماتور بود و گاهاً دندوناش کیرم رو اذیت می‏کرد. خیلی می چسبید. موقع خوردن سینه هاش رو از روی تاپش بازی می دادم و خوشش می اومد. در یک آن بلند شد و تاپ و دامنش رو درآورد. نه کرست تنش بود نه شورت پاش. منو رو تخت خوابوند و شروع کرد دوباره به ساک زدن. خیلی حشری شده بودم و به سختی خودم رو نگه داشته بودم. نیم خیز شدم و رفتم پشتش طوریکه کونش بطرفم باشه. با فشار دست از پشت بهش فهموندم که سینه اش رو بده پائین و کونش رو بده بالا. درست حدس زده بودم کس و کونش کاملاً تمیز و بی مو بود و آماده خوردن. کسش از فرط هیجان کمی خیس شده بود که حرارت آدم رو بالا می برد. شروع کردم به اشتیاق دوروبر کونش رو خوردن. همچین آه و ناله می کرد که حکایت از لذت فراوانش رو می داد. اصلاً بوی بد از لای پاش و کونش نمی اومد و در عوض خیلی هم خوشبو و خوشمزه بود. از همون جا گاهی نوک زبونم را به کسش هم می زدنم. کس سفیدی داشت که رنگ صورتی ناب لبای داخلی کسش هر کیری را بیتاب می کرد. حالت سرم رو 180 درجه عوض کردم و زیر کسش قرار گرفتم. چقدر نرم و لطیف بود. کیر توی اون کس چه احساسی که پیدا نمی کرد. یه مقدار کس و کونش رو خوردم و نوازش دادم که دیگه داشت با جیغ و داد ناشی از لذت بیحال می شد. دوباره بلند شدم و پشتش قرار گرفتم. آب از سر کیرم جاری بود (البته آب اولیه) و سر کیرم حسابی لزج شده بود. طوری چمباتمه زده بود که کیرم مقابل سوراخ کونش بود. سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخ کونش. سریع سرش رو برگردوند و گفت تو کونم نه. بکن تو کسم. منم از خدا خواسته با دست سر کیرم رو کمی پائین تر جلوی کسش قرار دادم و با یک فشار کم تا ته تو رفت. کسش حسابی لزج شده بود و کیرم خیلی راحت عقب و جلو می رفت. حدود 10 دقیقه ای تلمبه زدم که دیدم با تکونهای عجیب و غریب و آه و ناله به ارگازم رسید. من هم معطل نکردم و کیرم رو درآوردم و ریختم رو کمرش. عجب کیفی کردم. انگار تو دنیا نبودم و رو ابرا پرواز می‏کردم. نمی‏دونم چند دقیقه بیحال روی تخت افتاده بودم. به خودم که اومدم دیدم سارا لباس پوشیده جلوم وایستاده و با خنده داره نگام می کنه. گفت شام آماده‏اس بیا شام بخوریم که شب درازی رو در پیش داریم و بایستی تجدید قوا بکنیم. با زحمت بلند شدم و لباس پوشیدم و رفتیم تا شام بخوریم و برای ادامه اون شب نیروی کافی رو ذخیره کنیم

1
سلام خدمت دوستان عزیزم در سایت پرطرفدار آویزون من رو حتما میشناسید اسم من هانی هست که یکی از داستان های من که با ام البنی داشتم رو براتون نوشتم من در شهر کنگان در استان بوشهر سکونت دارم امروز یکی از داستانهای من که میشه اونو همجنس بازی نامید رو براتون مینویسم خیلی داستان کوتاهیه فکر نمیکنم خیلی بشه داستان همیشه باید کوتاه باشه خوب داستان من با یه پسری هست که اسمش مهدی هست ماجرای ما از اینجا شروع شد یه روز که رفته بودم خونه مهدی اونا هم چندتا دعوت کرده بودن آخه خونشون خالی بود ما یه پنج تایی میشدیم .مهدی رفت یه فیلم سوپر از تو کمد کتاباش در اورد اومد گذاشت تو ویدئو سی دی و بزن وبکوب شروع شد یکی از دوستامون که کیر و ارضا و چطوری بچه بوجود میاد رو نمی دونست واقعا داشت از هوش میرفت نمیدونست که چه خبره اون از این چیزا هیچی نمیدونست اون توی خانوادشون جوری بار اومده بود که فرهنگ ضعیف خانوادش اجازه ی همچین کاری رو نمی داد که بدونه تو دنیا چه خبره . خلا صه یکی بچه ها که که شده بود ساقی محل که خوب کون میداد تا که این رو شنید جا خورد چون اون دوست نافهم ما کیر سفید بزرگی رو داشت . خلا صه اون کونیه نتونست خودش رو بگیره سریع رفت کیرش رو گذاشت تو دهنش براش با مهارت خاصی ساک میزد اونم که تا حالا ارضا نشده بود یه طور عجیبی کیف میکرد فکرهم نمیکردم که اینقدر اب دوست ما زیاد باشه خوب دهنش پر اب کیر شد خیلی لذت بخش بود وقتی این صحنه تحریک برانگیز رو میدیدی . ما چهار تاییمون مال اون کون ده رو کردیم اون شب تموم شد مهدی که من و یه جور دیگه ای تصور میکرد و فکر میکرد من از همون بچه مذهبهیه هام کا سرم تو نماز و دعاست اونم اونشب که فیلم سوپر اورد گذاشت می خواست منو امتحان کنه ببینه اهلش هستم یا نه بعد از چند روز تلفن زنگ خورد. عصر بود و خونه هم خالی. خونه هم حال میداد و مهیا بود واسه حال کردن و همجنس بازی . تو تلفن به من گفت می خوام بیام خونتون نماز نشون بدی . گفتم باشه قدمت روی چشم . صدای در زدنش اومد سریع رفتم درو باز کردم اره مهدی بود با چندتا سی دی . ازش پرسیدم این سیدی ها چیه گفت که اینا سی دی اموزش نماز شب هست اومدم با حضور خودت بهم یاد بدی . مهدی یه بچه ی ناز تپلی و سفیده که تا میبینیش اب از لب و لوچت جاری میشه . اومد تو خونه همینطور که میرفتیم دستی زد به سر کیرم و کیرم رو گرفت و زود ول کرد نمیدونم من رو می خواست تحرک کنه؟ دلیلش از این کارم نفهمیدم چی بود شاید این دوست ما اونقدر شهوتی شده بوده که نتونسته جلوی خودش رو بگیره . سی دی رو گذاشتم تو دستگاه اولی خوب سی دی اموزش نماز بود بد بخت راست گفته بود. بهش گفتم این چیه اوردی. گفت که مگه پای تلفن بهت نگفتم . گفتم چرا ولی من یه چیز دیگه فکر میکردم مرتب نگاه کردیم سی دی تموم شد تو تلویزیون نوشته بود لطفا سی دی دوم را بگذارید دست کرد تو جعبه سی دی ها یه سی دی در اورد گذاشت همین گذاشت . دو تا پسر همجنس باز رو نشون میداد که حدود شونزده هیفده سال بیشتر نداشتن به صورت زنا باهم حال ملکردن سوراخ کون همدیگه رو لیس میزدم تخمای همدیگرو می خوردن خلاصه کلی کار دیگه . ما هردوتا مون به نهایت شهوت رسیده بودیم . بهش گفتم این سی دی دومش نه؟ . گفت : اره. خب بقول اون یارو که میگفت : چون اخرین دکمه پیرهن باز شد یا علی گفتیم و عشق آغاز شد. به شکم خوابوندمش و همون کارهایی رو که تو همون فیلم میکردن ما با هاش کردم . نمیدونین که مهدی چه کون قلبه ای داشت صاف ، بدون مو ،خوش تراش، تنگ ، همه ی ویژگی های یه کون لذت بخش رو داشت . نمی دونین از لب گرفتن باهاش چه کیفی میکردم وای وای وای وای . مثل یه دختر چاره ساله تازه هم بلوغک زده بود و سینه هاش شده بود مثل سینه ی دختر چارده ساله اون سینه رو جوری میخوردم مثل اینکه لوله ابه و دارم ازش اب می خورم . خوب به کمر خوابوندمش . دیگه کیرم داشت می ترکید . کیرم رو گذاشتم تو دهنش تا خوب چرب و لیس کنه من چون کیر بزرگی داشتم دیگه دهنش طاقت کیرم رو نداشت دهنش رو داشت پاره میکرد حتی نفس به سختی می کشید . در همین لحظه مامانم اومد تو خونه ما از خجالت داشتیم اب میشدیم مامانم از دیدن این صحنه سخت متعجب شده بود بهمون گفت که این کارت رو تموم کن هانی ولی دیگه انجام نده . با شنیدن این حرف ما هر دو یه نور امید تو دلمون بوجود اومد کیرم طوری در سکوت بسر میبرد که دیگه نمیتونست حرف بزنه اما یه لحظه جونی گرفت بلند شد مامانم رفت وما دو باره دست به کار شدیم . کیرم رو گذاشتم تو دهنش و خیس خیسش کرد به شکم خابوندمش و گفتم که می خوام کونت رو پاره کنم اجازه میدی ؟ اون از دیدن کیر من ترسیده بود گفت که نه من فقط لا پام رو می فشارم بزن همون جا . من که ناراحت شده بودم گفتم باشه . این لا پا خیلی حال نداد و قهر کردم ونشستم اومد گفت : تو خودت به کیرت نگاه کن اگه بره تو کون من چی میشه . محلش نذاشتم . بعد اومد گفت که بیا مشکلی نداره فقط تا سرش بیشتر نکن تو من هم جون دو باره ای گرفتم و رفتم کیرم رو با ژل لیس کننده خیس کردم کذاشتم دم سوراخ کونش کمی فشار دادم نرفت چون که خودش رو خیلی سفت گرفته بود بعد بهش گفتم : خودت رو شل کن تا بره تو همین کارش باعث شد که سر کیر من در کوره ی داغ مهدی فرو بره یه کمکی جلو عقب کردم صدا داد وجیغ کشید بعد آروم آروم در دقیقه شش تا هفت تا تلمبه بیشتر نمی زدم . تا اینکه هی سریعترش کردم دیگه روون شده بود و جا کرده بود ولی نه به خوبی هنوز کونش پاره نشده بود از فرط درد داشت صدا میداد فریادش تا فلک میرفت داشت دیگه التماس میکرد تمومش کن ولی این اسپری لعنتی نمی ذاشت تخمام درد گرفته بود دیگه داشت ابم می اومد گفتم که چرا کونش رو پاره نکنم اخه اون نمی ذاشت کیرم تا ته بکنم تو بهش گفتم داره ابم میاد کیرم محکم تا ته فشار دادم تو. یه جیغ بلندی گشید کیرم اوردم بیرون گذاشتم تودهنش اشکش در اومده بود نمیدونست گریه کنه یا لذت ببره . ابام رو همش ریختم تو دهنش حکمش کردم که همش رو بخوره اخه من از خوردن اب کیر خیلی خوشم میاد مخصوصا اگه ماله خودم باشه بد بخت همش رو خورد فکرمیکنم تا یادشه دیگه کون نده. فردای اون روز ممانم بهم گفت چیه باهم دعوا میکردین زدین سر همدیگه رو شکستین گفتم واسه چی ؟ گفت که آخه رو ملحفه تخت خون زیادی ریخته بود . گفتم اره دعوامون شد، البته به شوخی یه چشمک زد و گفت خدا رو شکر که تو سالمی سرت نشکسته. بعد از اون روز خیلی بهم پا میداد دیگه سوراخ کونش شده بود مثل کس زنی که بیست ساله داره کس میده. دیگه گاییده شده بود . حتی دستمم توش میرفت. .اینم از داستان امروز امیدوارم خوشتون اومده باشه . منتظر داستان های دیگه باشین